آن چه که من به عنوان یک سرسپرده به سیادت حضرت عیسی(ع) همیشه به دنبال آن بوده ام حقیقت است. بنابراین سرسپردگی من نسبت به عیسی مسیح(ع) بر احساس من به عنوان یک فلسطینی، به عنوان کسی که مورد ستم قرار گرفته، پناهنده شده و در میان مردمی که در رنجند زندگی می کند اولویت دارد. موضوع مورد نظر ما «مسیحیت صهیونیستی» است. به طور ساده، صهیونیسم به جنبشی ملی برای حضور یهودیان در فلسطین و حق حاکمیت یهود بر کل سرزمین اطلاق می شود. جنبش صهیونیستی رسما در سال 1897 م. سازماندهی شد و خواستار استقرار مجدد یهودیان در فلسطین بود. این حرکت در باطن خود دارای ماهیتی سکولار بود و رهبران آن ایدئولوژیهای خارجی را از جمله سوسیالیزم (جامعه گرایی) و ناسیونالیسم (ملیت گرایی) وارد یهودیت کردند. با این وجود، عاقبت جنبش صهیونیستی طرفدارانی در میان سنتهای یهودی و احزاب، خصوصا بعد از واقعه قتل عام یهودیان توسط هیتلر به دست آورد. این حمایت از جنبش صهیونیستی در میان بسیاری از مسیحیان، به خصوص پروتستانهای طرفدار وضع احکام دینی در هر عصر، نیز آشکار شد. مسیحیانی که فعالانه و جدی از ادعای یهودیان برای بازگشت به فلسطین حمایت می کنند، مسیحیان صهیونیست شناخته می شوند. مسیحیان صهیونیست خود را مدافع یهودیان و به خصوص اسرائیل می دانند. آنها از سیاستهای اسرائیل، چه خوب و چه بد حمایت می کنند. این حمایت، ضدیت با افراد منتقد و دشمن اسرائیل را هم شامل می شود . در نتیجه، اکثر آنها هیچگونه احساس غم خوارانه ای نسبت به فلسطینیان ندارند و مخالف هرگونه راه حل صلح طلبانه که ممکن است منجر به ملی شدن فلسطین شود هستند. از نظر آنها، خداوند این سرزمین را به یهودیان بخشیده. فلسطینیان محلی، متجاوز شناخته شده و هیچ حقی در سرزمین موعود ندارند. مسیحیان صهیونیست برای توجیه موقعیت خود، به کتاب مقدس استناد می کنند. دکتر استفان سایزر، در رساله خود به نام مسیحیت صهیونیستی و اثر شدید آن بر عدالت، دسته بندی متعددی از رفتارهایی که توسط مسیحیان صهیونیستی به عنوان دوستان حقیقی اسرائیل تعریف شده مشخص می کند: 1ـ تشویق و دلگرمی در گفت وگوهای یهودیان و مسیحیان؛ 2ـ مقابله با افکار ضد یهودی؛ 3ـ آموزش با نگرش به ریشه های یهودی دین مسیح(ع)؛ 4ـ اقدامات بشردوستانه در میان پناهندگان یهودی؛ 5ـ مخالفت با مقامات یهودی میانه رو که تلاش می کنند، برای آرامش در سرزمین، مصالحه کنند؛ 6ـ سوء استفاده از مسیحیت برای توجیه اعمال ضد حقوق بشر؛ 7ـ طرح آخرالزمان کتاب مقدس به عنوان پیشگوییهایی که در معرض تبدیل شدن به واقعیت هستند. الف) استقرار مجدد: خداشناسی مسیحیان صهیونیست بر اساس عقیده به بازگشت مجدد به سرزمین موعود است و این که وعده این سرزمین به ابراهیم، اسحاق، یعقوب و یوسف داده شده و ابدی می باشد. بنابراین آنها به دعا و تقویت یهودیان می پردازند تا به جایی که خدا به آنها عطا نموده بازگردند و آن را اشغال نمایند. از آن رو معتقدند: خداوندی که بنی اسرائیل را متفرق نمود دوباره آنها را جمع می کند (6 ـ 1 : 40 کتاب دوم تورات) (10 : 31 ارمیای نبی، 12 ـ 11 : 11 اشعیا) وظیفه کلیسا این است که راحتی و برکت اسرائیل را تأمین کند. اگر کلیسا در انجام این وظیفه درماند؛ برکت خداوند را از دست می دهد . «و برکت دهم به آنانی که تو را مبارک خوانند و لعنت کنم به آنکه تو را ملعون خواند.» 3 : 12 سفر پیدایش به عقیده مسیحیان صهیونیست وظیفه کلیسا این است که به عملیات بازگردانی و استقرار مجدد یهودیان کمک نموده از آنها حمایت کند، راحتی آنها را تأمین کند و بقای مردم منتخب خداوند را متعهد شود. ب) برگزیدگی: به عقیده مسیحیان صهیونیست، یهودیان مردم برگزیده خداوند باقی می مانند و ارتباطی منحصر به فرد و ناگسستنی با او دارند. با نگاه به تعلیمات کتاب عهد جدید درباره ملت خداوند ، خدا هیچ گاه مردم یهود را رد یا جایگزین نکرده است. «ولکن چنین نیست که کلام خدا ساقط شده باشد؛ زیرا همه کسانی که از اسرائیل اند، اسرائیلی نیستند و نه نسل ابراهیم تماما فرزند ابراهیم هستند.» 7 ـ 6 : 9 رومیان ج) دیدگاه مبتنی بر کتاب مکاشفات درباره آینده: اساس خداشناسی مسیحیت صهیونیستی عقیده به بخش گرایی و وضع احکام دینی در هر دوره و عصر است. بر اساس این عقیده، خداوند جهان را از آغاز تا پایان بر اساس جدولی تدبیر کرده که به هر دوره از آن یک بخش گفته می شود . اسرائیل نقش مهمی را در آخرین دوره بازی می کند. زمانی که می خواهد دوباره به کشوری مستقل تبدیل شود، معبد را بازسازی کند و مقام کشیشی و طریقه و روش فداکارانه را بنیاد نماید. معتقدان به بخش گرایی، اسرائیل و کلیسا را مجزا می دانند و بر این باورند که خداوند تا آغاز جنگ «آرماگدون» با هر دو به صورت جداگانه کار می کند. سپس عیسی مسیح(ع) به عنوان پادشاه یهودیان بازمی گردد و از تخت خود در معبد بازسازی شده در اورشلیم بر کل ملتها حکمرانی می کند. در آخرین جنگ اسرائیل نابود خواهد شد و صدها هزار یهودی خواهند مرد. بخشی گرایان سالها به دنبال علائم و اجرای پیشگوییها بوده اند. اعلامیه کشور اسرائیل در سال 1948 م. و جنگ 1967 م. هر دو به عنوان اجرای این پیشگوییها با نادیده گرفتن وضع اعراب فلسطینی و به خصوص مسیحیان عرب فلسطینی ملاحظه شده اند. تمام حوادث جاری به عنوان تابلوهای راهنمای بازگشت دوباره عیسی مسیح(ع) تعبیر می شوند. جداول پیشگویی سناریوی بازگشت دوباره عیسی مسیح(ع) را مجسم می کنند. حوادث ـ حتی حادثه همه سوزی توسط هیتلر ـ همه به عنوان وسایل تدبیر شده خداوند برای داوری مورد توجه واقع شده اند. بنابراین هیتلر هم که معتقد به کتاب مقدس نبود با فرستادن مردم حفظ شده به سرزمین حفظ شده به اجرای یک پیشگویی برجسته کمک کرد. این کاملاً بدیهی است که، بدون اسرائیل، برنامه های مبتنی بر پیشگویی مسیحیان صهیونیست، تمام تئوریهای جدایی طلبانه و اجزای آنها، همگی از بین خواهند رفت. به همین علت است که مسیحیان صهیونیست علاقه خاصی به کشور اسرائیل دارند. برای آنها، این موضوع، جنگ بین دو قوم برای رسیدن به صلح نیست بلکه به حقیقت پیوستن جدی پیگشوییها و بازگشت مسیح، با شکوه و افتخار و اجرای اراده کامل خداوند است. مسیحیان صهیونیست راغب نیستند به هیچ تفسیر دیگری از کتاب مقدس و هیچ تعلیم ساده ای از آن با توجه به عدالت و صلح، توجه کنند. به عقیده مسیحیان صهیونیست و جدایی طلبان، حمایت نکردن از اسرائیل قرار گرفتن در صف مخالفان با اهداف خداست. حمایت از اسرائیل از طریق اشکال مختلفی صورت می گیرد: 1. مالی؛ 2. نظامی؛ 3. تبلیغات؛ 4. خدمت در نیروی نظامی اسرائیل؛ 5. تکفل بازگرداندن جمعیت مهاجر یهود؛ 6. بشردوستی؛ 7. دعا برای اسرائیل؛ 8. اقدامات سیاسی؛ 9. حمایتهای متفرقه. چون مجال صحبت درباره تمام نکات بالا نیست، باید مثالی را ذکر کنم. در سال 1982 م. اسرائیل به لبنان حمله کرد. یک سخنگوی مسیحی صهیونیست که با «اورشلیم پست» مصاحبه داشت توضیحات زیر را بیان کرد: «ما (مسیحیان صهیونیست) صهیونیستهای بهتری از شما اسرائیلیها هستیم. شما خیلی سازش پذیر هستید و بسیار راغب به مصالحه می باشد.» او اسرائیل را وادار کرد تا امنیت «حقوق خدادادی سرزمین» را با اعمال تجاوزگرانه بیشتر برای ساخت مسکنهای یهودی در کرانه غربی تأمین کند. هماگونه که می بینید، فلسطینیان فقط با کشور قدرتمند اسرائیل روبرو نیستند، آنها دشمن پنهان دیگری در میان مسیحیان صهیونیست دارند . این مسیحیان که در مواقعی بسیار خوش خیال اند، خود را نه تنها در حال کمک به کشور صهیونیستها می دانند، بلکه خود را تسریع کننده روند بازگشت مسیح(ع) به شمار می آورند. مسیحیان صهیونیست اساس خداشناسی شان را بر خودبینی بنا نهاده اند. پیام حقیقی کتاب مقدس چیست؟ آیا خدا نگران حقوق و رفاه اجتماعی جمعیت فلسطینی این سرزمین نیست؟ آیا مسیحیان صهیونیست با توجه به کتاب مقدس و با تفاسیر موردنظر خود عدالت را اجرا می کنند؟ بگذارید به کتاب مقدس به صورت همه جانبه بنگریم؛ هم کتاب عهد قدیم و هم عهد جدید. من فکر می کنم که مسیحیان صهیونیست در رد ارتباط بین دو کتاب و این که آیا کتاب عهد جدید، کتاب دیگر را باطل می کند در اشتباهند. ما باید به کتاب مقدس با دید مسیحی بنگریم. رساله عبرانیان همه چیز آشکارا به ما می گوید: «زیرا که چون شریعت سایه نعمتهای آینده است، نه نفس صورت آن چیزها ، آن هرگز نمی تواند هر سال به همان قربانیهائی که پیوسته می گذرانند تقرّب جویندگان را کامل گرداند. (1 : 10 رساله عبرانیان) (همچنین 6 ـ 1 : 8 رساله عبرانیان ـ 17 ـ 16 : 2 کتاب عهد جدید) در کتاب عهد عتیق، وحیها از طرف خداوند در سایه پیشگویی و تصورات بیان شده است. ما در کتاب عهد جدید، واقعیت و مفاهیم را داریم. من می خواهم به چیزی که واقعیت دارد و به فرزند خداوند، عیسی مسیح(ع) الهام شده توجه کنم. «در گذشته خداوند با اجداد ما از طریق انبیا و یا روشهای گوناگونی صحبت کرد . اما در این روزها او از طریق فرزند خود با ما سخن گفته، کسی که او را وارث همه چیز کرد و کسی که از طریق او جهان را ساخت.» (2 ـ 1 : 1 رساله عبرانیان) همچنین آدمی تعجب می کند که یک قول چند بار باید اجرا شود. مردم بنی اسرائیل تحت رهبری یوشع(ع) به سرزمین موعود رفتند و آن را مالک شدند. ما در 23: 11 یوشع می خوانیم: «پس یوشع تمامی زمین را برحسب آنچه خداوند به موسی گفته بود و یوشع آن را به بنی اسرائیل برحسب فرقه ها و اسباط ایشان به ملکیّت بخشید و زمین از جنگ آرام گرفت.» بسیاری از مسیحیان علت اجازه خداوند به یوشع برای نابودی آموریان، Hivites: HiHites و غیره را نادیده می گیرند. این علت بت پرستی و فساد آنان بود . در کتاب دوم تورات و بعدها در کتاب یوشع روشن شده که اقوام اجازه دارند برای محک زدن ارتباط اسرائیل با خدا باقی بمانند. خدا به این قوم 400 سال مهلت داد تا توبه کنند و به ابراهیم(ع) گفت: «و در پشت چهارم به اینجا خواهند برگشت؛ زیرا گناه آموریان هنوز تمام نشده است.» 16 : 15 Gen بالاخره زمان بخشش پایان یافت و یوشع سرزمین را گرفت . گرچه بعدها که پادشاهان اسرائیل همان گناهان را مانند آموریان تکرار کردند، فتوای خداوند شامل حال اسرائیل شد، همانطور که شامل حال آموریان شده بود و آنها از سرزمین بیرون رانده شدند . بنابراین خداوند استثنا قائل نمی شود. به یاد داشته باشیم که اعراب فلسطینی بت پرست نیستند. آنها خدای ابراهیم را عبادت می کنند. معیارهای اخلاقی فلسطینیان در کل، بیشتر آمریکاییها را به شرم وامی دارد. چیزی که امروز برای فلسطینیان در حال اتفاق است یقینا فتوایی از طرف خدا نیست، بلکه نتیجه طمع سیاسی و رفتار غیر سیاسی بشر بر ضد بشر است. کتاب مقدس نمی گوید که «خدا سرزمین را به یهودیان داده است»، چیزی که می گوید این است که خداوند سرزمین را به ثمره ابراهیم(ع) نوید داده است . دو کتاب عهد عتیق و جدید هر دو تصدیق می کنند که پیمان ابراهیم بر اساس ایمان و فرمانبرداری است ، نه نژاد و نسل جسمانی. بعضی از ریاکاران به عیسی(ع) گفتند : «ابراهیم پدر ماست» . عیسی(ع) به آنها جواب داد : «اگر شما فرزندان ابراهیم بودید ، اعمال ابراهیم را به جا می آوردید .» پل همین مطلب را به گونه ای زیبا بیان می کند : «اگر شما به مسیح(ع) تعلق دارید ، پس بر اساس پیمان، ثمره و وارث ابراهیم هستید.» ممکن است زمانی یهودیان، مردم منتخب خداوند بوده باشند ، اما بعد از آمدن عیسی(ع) «تمام کسانی که عیسی(ع) را پذیرفتند فرزندان خداوند شدند .» (12 : 1 یوحنا) کتاب عهد جدید اصلاً به این موضوع اشاره نمی کند که یهودیان حقی خدایی و بدون قید و شرط در برابر سرزمین دارند. کتاب رومیان 11 ـ 9 می گوید زمانی که سختگیریها در برابر انجیل توسط یهودیان پایان یابد آنها تقدیس می شوند و دعای خیر برای آنها از طریق فرزند خداوند، عیسی مسیح(ع) به دست می آید. این برکتها عبارتند از : «زیرا ای برادران نمی خواهم شما از این سرّ بی خبر باشید که مبادا خود را دانا انگارید ...؟» (25 : 11 رومیان) در سخن بالا و در سرتاسر کتاب عهد جدید هیچ گفته ای از این نیست که رستگاری یهودیان مشروط به مالکیت سرزمین است. «که امتها در میراث و در بدن و در بهره وعده او در مسیح به وساطت انجیل شریک هستند .» (6 ـ 4 : 3 افسیان) در مجموع، تمام اینها بر اساس عشق خداوند به تمام مردم جهان است. وعده سرزمین تبدیل به وعده جهان شده است. این دسته از مسیحیان به نام مسیحیت صهیونیستی به خاطر تفاسیر غلط خود از کتب آسمانی، به خاطر این که وسیله جدایی و نفرت قرار گرفته اند، به دلیل طرفداری از قدرت شیطان، و به علت ممانعت از گواهی و شهادت عیسی(ع) در برابر مردم، نیازمند توبه به درگاه خداوندند. تفسیر و برداشت نادرست از کتاب آسمانی می تواند زندگیهایی را نابود سازد که عیسی مسیح(ع) برای حفظ آنها درگذشت. دولت اسرائیل در سال 2000 م. چندین مسیحی خارجی متعصب را به بیرون از اسرائیل تبعید کرد. سازمان جاسوسی اسرائیل (موساد) آنها را متهم به برافروختن آتش جنگ نمود . شور و شوق آنها برای بازگشت مجدد عیسی مسیح(ع) آنان را آرزومند جنگ آخرین نمود. «بر شما نیست که زمانها و فرصتها را بدانید، ... زمانی که روح مقدس بر شما پیدا گشت، به قدرت می رسید و شما در اورشلیم، یهودیه، سامریه تا پایان جهان گواه و شاهد خواهید بود.» ما، به عنوان مسیحیان فلسطینی، خداشناسی مسیحیان صهیونیست را مطابق کتاب مقدس و تعلیم عیسی مسیح(ع) نمی دانیم. این عقیده تأثیر منفی بر کتاب مقدس دارد و می تواند کلیسای آمریکا را در فهم وظیفه اش در خاورمیانه گمراه سازد . پیام ما به یهودیان و اعراب، پیام امید، زندگی، عشق و اخبار خوب است. مسیح(ع) برای رهایی یک سرزمین خود را فدا نکرد.1 او خود را فدا کرد تا بشر را رهایی بخشد. برای این که «ما را از قلمرو تاریکی نجات دهد و وارد قلمرو پادشاهی فرزندی سازد که عاشق اوست.» 13 : 1 Gel؟ عیسی(ع) جهان را دوست داشت و بنابراین آن را حفظ نمود.مقدمه:
مسیحیت صهیونیستی در اسرائیل
خداشناسی مسیحیت صهیونیستی
مسیحیان صهیونیست چگونه از اسرائیل حمایت
این برای فلسطین چه معنایی دارد؟
آیا فقط مسیحیان صهیونیست تفاسیر انجیلی دارند؟
هجوم به کنعان توسط یوشع بن نون
فلسطینیان دشمن خداوند نیستند
نسل ابراهیم چه کسانی هستند؟
کتاب عهد جدید و یهودیان
مهر خداوند
نظرات شما عزیزان: