وقتی فردی را برای اولین بار می بینیم و بدون هیچ دلیل از او خوشمون میاد و یا برعکس حالت دفاعی به خودمون میگیریم ؛ دلیلش انرژیه . جنس انرژی ما به هم می خوره وباهم ترکیب می شه و یا از یک جنس نیستن و همدیگررا دفع می کنن
وقتی یک آدمی خونه ما می آد و بعد از رفتنش ما کلافه ایم یا در رختخوابی که خوابیده خوابمون نمیبره و بشکل ظریفی بی قراریم علتش انرژیه . او انرژی منقی خودشو در خونه یا رختخواب ما جا گذاشته و تا این انرژی را بیرون ندیم فضای خونه همینطور بد می مونه ....و البته برعکسش هم صادقه که وقتی آدم های خوب و پاک میهمانمان می شوند و فضای امن و راحتی در خانه احساس می کنیم و نمی خواییم او بره و یا وقتی خونه بعضی میهمان می شیم و فضای خونه و میزبانان بی دلیل مارا به شدت جذب می کنه و یا بی دلیل اذیت می کنه ...
وقتی می گیم فلانی چشمش شوره یا چشممون زده ( تقریبا همه به این امر معتقدن اما فکر می کنن بنابر عادات روشنفکران باید به ظاهرمنکر این امر بشن ) چشم بد در همه ی ملل وجود داره و آن تمرکز شدید انرژی بد به یک چیز یا یک نفره که سریع اثر می کنه.
وقتی مردم به مکه یا زیارتگاه های دیگه می رن و به محض بازگشت باز آرزوشون رفتن دوباره به آنجاست . علتش انرژیه . همه ی مردمی که در آن مکان هستن با چنان خلوص نیت و انرژی پاکی در آنجا حضور دارند که فضای پاک و سبک و روانی را ایجاد کرده که قبلا در زندگی ماشینیمون ودرمیون آدمهای بعضا ناپاک و ناخالص هرگز تجربه نکرده بودیم ... انگار در سیالی سبک شناوریم و همه چیز زلال و سبک و پاکه .در همین رابطه بد نیست ماجرائی را تعریف کنم . سالها قبل که جنگ یوگسلاوی درجریان بود و هیج تدبیری آتش جنک را خاموش نمی کرد آن روزها من یک دوست ریکی داشتم و این حکمت آنقدر در ایران تازه بود و آغاز مدیتیشن و مراقبه کردن و این امور بود که اطلاعات جامعی از آن نداشتم . یک روز او به من گفت در سراسر جهان فراخوان زدیم که 5000 ریکی در نزدیکی مرز یوگسلاوی جمع شویم و آیین خودمون را به جا بیاریم ( سکوت کنندو انرژی مثبت بفرستند ) او گفت اگر این تعداد جمع شوند و این انرژی تولید بشه جنگ یوگسلاوی پایان می گیره ؛ خیلی دلم می خواست حرف او را باور کنم و آنرا بپذیرم اما انکار هم نتونستم بکنم و دردل دعا کردم که کاش این راست باشه ...دوستم بلیط گرفت و رفت ؛ پس از بازگشت ؛ رفتم سراغش و جریان را ازش جویا شدم ؛ گفت 5000 نفر نشدیم اما همان تعداد که بودیم انرژی خوبی تونستیم بفرستیم و...... جنک یوگسلاوی بعد از سالها 12 روز پس از رفتن آنها پایان یافت !!! شاید هنوز عده ای از شما در باور این مطلب تعلل کنید اما اشکالی نداره زندگی برای یاد دادن مطلبی به ما فرصت های زیادی برامون فراهم می کنه آن قدرتا........ آن درس را یاد بگیریم!
وقتی یکی را می بینیم و بلافاصله یک پیشداوری در باره اش می کنیم (خوب یا بد) بعد به او نزدیکتر می شیم ودر اثر این مراودت غالبا پیش داوری خود رااصلاح کرده وتغییر می دیم اما بعد ازگذشت مدتی باز به پیش داوری اولیه خود برمی گردیم ؛علت این هم انرژیه .چون دربرخورد اول انرژی هامون کارخودشونو کردن و ترکیب شخصیت فرد ؛ زلال بودن یا نبودن ؛ خالص بودن یا نبودنش را با انرژی ما ؛ بلافاصله درمیون گذاشته و به ما گفته اما بعدها رفتارهای کنترل شده و آن نقاب اجتماعی افراد ؛ مارا به شناخت کاذبی ازاو برده و گمراهمون کرده برای همین کسانی که در برخوردهای اولیه به حس شهودی خود (که همان انرژیه ) اعتماد می کنن موفقترند
وقتی کسی حرفی می زنه و ما حس می کنیم داره به ما دروغ می گه بدون هیچ دلیلی بدون هیچ مدرکی ؛ اینجا هم انرژی کار خودشو داره می کنه ؛ یک مرتبه اون توده ای که به سمت ما جریان داره فشرده تر و سنگینتر می شه ( به علت ناخالصی ) و آنجاست که ما یاد گرفتیم دراین مواقع بدون اینکه بدونیم چه اتفاقی برای دریافت های شهودی ما افتاده ؛ نام دروغ برآن بذاریم و بفهمیم الان دروغی داره گفته می شه و عکس این مورد هم البته صادقه.
بارها اتفاق افتاده موقع روبوسی با بعضی افراد وقتی صورتتو به صورتش می چسبونی دیگه دلت نمی خواد ازش جدا کنی و دوست داری این لحظه ثابت بمونه ؛آنوقته که به یک منبع انرژی پاک و زلال برخورد کردی و انرژی بدن تو داره از آن خازن استفاده می کنه و انرژی خالص می گیره.
وقتی در زیارتگاه ها حتی معجزه ها ئی خاص صورت می گیره اینم علتش همان تجمع انرژی های مثبته ؛ چیزی که در پایان جنگ یوگسلاوی دیدیم .
این بحث را می شه ادامه داد و حتی فلسفه علمی برخی احکام دین را براساس آن توضیح داد و تفسیر کرد ... شماچه نظری در این باره دارین
نظرات شما عزیزان: